جدول جو
جدول جو

معنی ستم کش - جستجوی لغت در جدول جو

ستم کش
کسی که تحمل ظلم و ستم کند
تصویری از ستم کش
تصویر ستم کش
فرهنگ فارسی عمید
ستم کش
(نِ کَ دَ / دِ)
مظلوم. (آنندراج) :
بعهد او چو ستمکاره مر ستم کش را
ستم کشنده ستمکاره را کند پر و بال.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 249).
نی چون من هست در همه عالم ستم کشی
نی چون تو هست در همه گیتی ستمگری.
خاقانی.
مزن آتش درین جان ستمکش
رها کن خانه ای از بهر آتش.
نظامی.
عطار از غم تو زحمت کشید عمری
گر بر من ستمکش زحمت کنی توانی.
عطار.
ستمکش گر آهی برآرد ز دل
زند سوز او شعله در آب و گل.
سعدی
لغت نامه دهخدا
ستم کش
ستم دیده، مظلوم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رستم وش
تصویر رستم وش
دلیر و پهلوان مانند رستم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمه کش
تصویر سرمه کش
کسی که سرمه به چشم بکشد، میلۀ باریکی که با آن سرمه به چشم می کشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
شغل و عمل سیم کش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپه کش
تصویر سپه کش
فرمانده سپاه که سپاه را به جنگ ببرد، لشکرکش، آنکه لشکر را به جنگ ببرد، فرمانده لشکر، لشکرگرا، لشکرگذار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستم شکن
تصویر ستم شکن
کسی که مانع ظلم و ستم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستم کیش
تصویر ستم کیش
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فرهنگ فارسی عمید
کسی که سیم های برق یا تلفن یا تلگراف را از جایی به جای دیگر می کشد و مرتب می کند، آلتی که زرگر با آن مفتول طلا و نقره می سازد
فرهنگ فارسی عمید
کسی که به چشمهای خود سرمه کشیده باشد، آنکه چشمان دیگران را سرمه کشد، روشن کننده چشم بینایی دهنده، شب تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتو کش
تصویر اتو کش
آنکه جامه ها را اتو میکشد و صاف میکند آنکه شغلش اتو کشیدن است
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بمراد و مقصود رسیده آنکه بکام دل زندگی کند کامیاب مقابل نا کام: (نا کسان پیشگاه و کامروا فاضن دور مانده وین عجب است) (جامع الحکمتین)، عیاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سختی کش
تصویر سختی کش
آنکه زحمت و سختی را تحمل کند زخمتکش، دلاور شجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم بر
تصویر ستم بر
ستمکش، پذیرنده جور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم شکن
تصویر ستم شکن
آنکه ظلم و ستم را از بین ببرد عادل دادگر
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چیزی سخت (مانند کمان) را تواند کشید، زحمتکش. آنکه مردم را به سختی کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکم کش
تصویر حکم کش
فرمانبر فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپه کش
تصویر سپه کش
لشکر کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبو کش
تصویر سبو کش
آنکه شراب از سبو نوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
((کِ))
عمل و شغل سیم کش، مجموعه سیم ها و کلید و پریزهایی که به کمک آن ها برق یا تلفن را به نقاط مختلف ساختمان یا دستگاه می رسانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آدم کش
تصویر آدم کش
((دَ. کُ))
کشنده آدم، قاتل انسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
Wiry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
filiforme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قطعه چوبی به درازای حدود چهارمتر که تیرهای چوبی سقف به آن
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که بر روی دیوار خانه گذارند و شاه تیرها بر آن جای گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
проволочный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
drahtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
дротовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
drutowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
丝状的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
fibroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
filamentoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
fibroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
draadachtig
دیکشنری فارسی به هلندی